انسان چگونه است که این چنین کور و کر است؟ با این همه خود را اشرف مخلوقات می داند. گربه ای را نمی توان به دست خالی فریفت، بو می کشد و به راه خود می رود. حال آن که انسان را به هر حال نخاله و تفاله ای توان فریفت. چه می گویی ای بشر؟ به چه غرّه ای؟
عدالتی ست در جهان، تمام و کمال. حتی ذرّه ای بیهوده نمی جنبد. اگر چه فریب، اگر چه خراب، انسان نیز به مدار مقدّر خویش است. عاقبت روح زین بازی هیچ راه خویش را می یابد و قدم در آسمان می نهد. تو بگو صد هزار قرن آزگار، صد هزار خلقت بسوزد و پایان گیرد و از نو بیآغازد، عاقبت روح به راه خانه خواهد شد.
از صفحه فيسبوك دكتر غلامحسين ابراهيم ديناني
چارلز بوکوفسکی
رفته رفته وقتی میبینی له شدن ادم ها رو ،وقتی میبینی مراقب باید بود تا خودتم له نشی،وقتی زندگی اعجوبه های ذهنت رو بیشتر نگاه میکنی و از همه مهمتر جالش های اخلاقی و انسانی که باهاشون مواجه می شی ،حالیت می شه برای این اومدی که خودتو تغییر بدی ،از یه حالی به یه حال بهتر،آدم تر...
دیگه به این قناعت می کنی همون زندگی عادی که همه دارن رو داشته باشی،همون مسیری که همه رفتن رو بری،همسر،بچه،نوه،خوشی های عادی و کلیشه ای ولی عمیق و بزرگ
کی می تونه بگه تولد و جون گرفتن یه آدم تو وجود یه مادر تکراری و مبتذله،هر تولد رازیه که پدر و مادر اون فرزند کشفش میکنن
آره همینه زندگی ،خیلی ساده تر از اونی بود که فکر می کردم
براي تغيير زندگي بايد اول از خودت شروع كني
میروم زیر خاک، که هزار سال دیگر برسم به دست آدمی که بدون ترس بتواند بگوید دوستت دارم. . .
شهریار مندنیپور
شرق بنفشه