بیچاره جایی برای رشد نداشت.از بس که جا نداشت کج قد کشید  و شد مصیبت همسایه، دندان عقل جوانم .آخر امروز از ریشه در آوردنش.دلم برایش سوخت ،دکتر  پوست سپیدِ آغشته به خونش را توی ظرف فلزی انداخت ، خواستم برش دارم ولی ترسیدم مسخره ام کنند.افسوس چه سپید و زیبا بود ، اگر جا داشت...

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم فروردین ۱۳۹۵ساعت 18:23 توسط MIMZ  | 

بالاخره اومدی . روز دومته و داری تو دل هممون یه جایی برای خودت جفت و جور می کنی ، با خاطرات و لحظه هایی که با خودت داری . امیدوارم همه از ته قلب دوست داشته باشن ، نود و قلب عزیز! و برای همه یکی از بهترین دورانشون باشی

من با تو داستانها دارم ای عزیز ♥

+ نوشته شده در  دوشنبه دوم فروردین ۱۳۹۵ساعت 18:42 توسط MIMZ  |