- فعلِ عشق چیه؟

+منظورتو نمی فهمم!

-برای عشق باید از چه فعلی استفاده کرد؟...عشق ورزیدن؟عشق بازی کردن؟عاشق شدن؟عاشقی کردن؟ورزیدن،شدن،کردن ربطی به عشق نداره،می آد می چسبه به عشق،همون جور که می تونه به هر اسم دیگه ای بچسبه،تنفر ورزیدن،ناکام شدن،جسارت کردن.اما فعلِ خودِ عشق چیه؟فعلی که فقط به خودِ عشق برگرده.فعلیت عشق در چه فعلی محقق می شه؟و فاعلیتِ فاعل یا درست تر بگم عاشقیتِ عاشق رو چه فعلی آشکار می کنه؟فعلی که فعل نهایی عشق باشه ،هیچکدوم این ها نیست انگار...عرب ها فعل بهتری براش دارن،عَشَقَ،خودِ خودِ کلمه فقط

+خوب به نظر تو چیه اون فعل؟

-فعلی نداره.یه اسمه که باید با مصدر جعلی به فعل تبدیل بشه،فعلِ محض،یه حالِ ناب.عشقیدن،که فقط در زمان حال صرف می شه،نه گذشته و نه آینده،فقط مضارع استمراری،فقط...من می عشقم.تو می عشقی.

+این یه جور شطحیاته!

-می خواید بگید مزخرفات؟حق با شماست آقای کاتب،عشق یه امرِ دو طرفه است،اما این چیز دو طرفه یک جمله ی دستوری نیست که تشکیل شده باشه از فاعل و مفعول و فعل،بلکه یک جمله ی غیردستوری،یک حالِ غیر زبانی هست،که تشکیل شده از فاعل و فاعل و فعل،یه فعلِ محضِ مفرد.

-------------------------------------------------------------------

+ببخشید می تونم یه فضولی کنم؟این چه جمله ایه که در محدوده ی زبان نمی گنجه؟

-جمله ای که از دو فاعل تشکیل شده باشه و یک فعلِ محضِ مفرد.

+وا ، مگه می شه؟

-جمله های برعکسش امکان داره

+چه جمله هایی؟

-جمله هایی پُر از مفعول و با فعل های دَخیل

 

بخشی هایی از نمایش فعل اثر

محمد رضایی راد

+ نوشته شده در  جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 21:19 توسط MIMZ  |