همه ترسم اينه روزي برسه كه حاضر شم نقشت رو بدم به يكي ديگه بازي كنه،اخه اين فيلم بدون بازيگر مقابل مثل سايه بازي بچه هاست،تو تابستون خواب ديدم ديگه برام مهم نيستي،ديگه چشمم رو ازت نميدزدم،كه نكنه حسم رو بفهمي،زل زده بودم به چشمات بدون اينكه اب از اب تكون بخوره،انگار نه انگار كه تويي بودي،گاهي اوقات فكر ميكنم همش توهمه ،احساس من به تو ،احساس تو به من....همش اوهامه،چقدر سخته بفهمي روياهات روي اوهام بنا شده

+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 21:26 توسط MIMZ  |