اول مهر
همیشه پر از اضطراب،پر از شور و شوق بوده و هست
ولی چند سالیست  از ته دل به خودم می گویم:
چه کردی؟!یک سال دیگر هم گذشت.
کجایی؟!همان جای قبلی؟!!جای بعدیت کجاست؟
اصلاً تا به حال خواستی جایی باشی....





سال ها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ؟

از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم آخر ؟ ننمایی وطنم.

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
با چه بود است مراد وی از این ساختم.

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی از بدنم ساخته ام

مولوی

+ نوشته شده در  جمعه یکم مهر ۱۳۹۰ساعت 22:42 توسط MIMZ  |